ورود به خاک عراق
بعد از ۱۲ ساعت مسیر زمینی به مرز شلمچه رسیدیم.خوبی عبور از خاک شلمچه آن است که معنویت آنجا اجازه نمی دهد بی یاد شهدا ی گمنام این خاک سفرت را آغاز کنی همان شهدایی که در آرزوی کربلا بودند و بدنشان در این خاک تکه تکه شدو در حقیقت این مسیر را ایشان باز کردند و مقتدایشان امامی بود که زمانی داشتن عکسش در عراق جرم بود و اکنون پول رایج عراق خمینی شده است و داخل هر ضریحی چشم می اندازی پر است از تمثال امام.....
به همراه ۳۵ کاروان راهیان کربلا نماز جماعت صبح در محل یادمان شهدا برگزار گردید و در فضایی پر از معنویت زیارت عاشورا زمزمه شد.
بخاطر اختلاف۱.۵ ساعته با عراق اندکی معطلی پشت مرز را آغاز سختی های این سفرقلمداد کردیم
به گمرک عراق رسیده بودیم و پیشواز عجیب سربازان گمنام آمریکایی از زوار حسین...
باورم نمی شد ازچندین هزار کیلومتر آنطرف تر آمده بودند برای ما.آن هم در این آب و هوا و کمبود امکانات.با حقوق سالیانه ۴۳۰۰۰ دلار
و چه علاقه ای به زوار حسین نشان می دادند مثل غلام حلقه به گوش التماس می کردند که اجازه بدهید از شما عکس یادگاری داشته باشیم.....
لطفشان شامل حال ۳-۲ نفری از کاروان ما هم بطور ویژه شدکه بنده حقیر هم یکی از آنها بودم.گویا قدرتی در اشک چشمان ما یافته بودند که چند دقیقه ای بیشتر با چندین وسیله متصل به لپ تاپ و وسایل گوناگون درون چشمه چشمان ما را می کاویدند.
. نترس بودن وعزت نفس ایرانیان در مقابل نیروهای تا بن دندان مسلح آمریکایی بی شک هدیه امام خمینی بود که اکنون در همه جا شاهد آن بودم.و شعب العراقی بی خبر از آن....
اکنون وارد عراق با ۲۲ میلیون جمعیتی شده بودیم که ۶۰ درصد آنها را شیعیان تشکیل می دادند.
قدم در رکاب باس عراقی گذاشتیم و عازم نجف اشرف. از روی دجله و فرات که اکنون با تلاقی هم شط العرب نام گرفته بود و در مرز ایران اروند رود می شد گذر کردیم.جالب اینجاست که عرض رود فرات در بعضی از نقاط به یک کیلومتر می رسدو نکته جالبتر آنکه فقط ۳ درصد از خاک عراق قابل کشت می باشد. از نزدیکی های بصره که روزگاری خط مقدم بچه های جنگ شده بود گذر کردیم و در یکی از معدودترین جاده های هموار عراق یعنی بصره -بغداد طی طریق کردیم اتوبانی که فقط از خصوصیات اتوبان آسفالت را دارا بود آن هم از ۳۰ سال پیش یادگار صدام معدوم بدون هیچ تابلو خاصی...(تصویر فوق مربوط به همین جاده است)