ماجرای حضرت رسول و دعبل مداح

 

 

 

دعبل خزاعى  شاعری که در رثای اهل بیت شعر می سرود و در صحنه ای که برای ما آشناست در محضر امام هشتم به ذکر مناقب و مصیبت امام حسین پرداخت.
پسرش علىّ بن دعبل مى گويد: لحظات آخر عمر پدرم دعبل فرا رسيد ديدم در حال جان دادن است ، در آن حال رنگش تغيير كرد و صورتش سياه شد و زبانش گرفت و با اين حال مرد، من درباره حقانيت مذهب او (مذهب تشيّع ) در شك افتادم كه آيا حق است يا نه ، اگر حق است پس چرا پدرم در حال جان دادن اين گونه بد حال گرديد؟ (كه نشانه عاقبت بد است )، همچنان اين شك و ترديد در من بود و حيران بودم تا اينكه پس از سه روز پدرم را در عالم خواب ديدم كه لباس سفيد در تن داشت و كلاه سفيد بر سرش بود، گفتم : اى پدر، خدا با تو چه كرد؟
گفت : پسرم ! آنچه را هنگام جان كندن از من ديدى كه صورتم سياه شد و زبانم گرفت به خاطر آن بود كه من در دنيا شراب خورده بودم ، و همچنان در آن حال بودم تا اينكه رسول خدا (ص ) ملاقات نمودم كه لباس سفيد در تن داشت و كلاه سفيد بر سرش بود، به من فرمود: تو دعبل هستى ؟
گفتم : آرى اى رسول خدا.
فرمود: از اشعارى را كه در شاءن فرزندان من سروده اى بخوان ، من اين دو شعر را خواندم :

 

لا اضحك اللّه سنّ الدّهر ان ضحكت

                                           و آل احمد مظلومون قد قهروا

 

مشرّ دون نقوا عن عقر دارهم

                                    كانّهم قد جنوب ماليس يغتفر

 

اى دندان روزگار، خداوند تو را نخنداند، اگر روزى خنديد، با اينكه آل محمّد (ص ) مظلوم واقع شده و توسط دشمنان مورد خشم قرار گرفتند.
آنها طرد شده و از خانه هاى خود تبعيد گرديدند به گونه اى كه گويا گناه نابخشودنى نموده اند.
پيامبر (ص ) فرمود: احسنت ، سپس از من شفاعت كرد و لباس و كلاه خود را به من داد، همين لباس و كلاهى كه مى بينى ، اهدائى آنحضرت است.

 

إِنَّ الْمَرْأَةَ رَیْحَانَةٌ وَ لَیْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ

 

ایام برگزاری بازی های آسیایی بود تلویزیون هم طبعا مسابقات را پخش می کرد وجه تمایز این سالها پخش مسابقات زنان در بعضی از رشته ها بود که در بعضی از رشته های زنان منجر به  مدال هم شد.دائما بعد از کسب طلا صحنه های آهسته پخش می شود و زیر نویس می شود:

واقعاً همه بايد قلباً از زنان ورزشكار ما كه در ميدانها با حجاب، با عفاف، با متانت و با وقار حاضر مي‌شوند، تشكر كنند.»(مقام معظم رهبری)


 این تناقض آشکار و این کج فهمی مسئولین صدا و سیما ضرری جبران ناپذیر برای کشور خواهد بود.گزارشگران اعزامی به کره البته با هزینه بیت المال هم که در حین پخش صحنه ها تاکید دارند که بانوان کشورمان نشان دادند با حجاب اسلامی هم می توان قهرمان شد و تلویزیون هم صحنه هایی را نشان می دهد که یک زن ایرانی که چیزی شبیه جوارب کف سر خودش کشیده و گردن و سینه و پاهایش کاملا به روش حجاب اسلامی ورزشی عیان است و لنگش در هوا لگد پارنی می کند به ورزشکاران غیر مسلمان!!قاعدتا  بقول گزارشگر ورزشی این قهرمان ملی ماست با حجاب اسلامی که علی الاصول عفاف و وقار و متانت از سر و رویش می ریزد آنهم با لباسها چسبان که تمام احجام بدن در آن نمایان است البته طبق اصول حجاب اسلامی!!!

خودمان را هم مسخره کرده ایم  همین عربهایی که از ایشان متنفریم لااقل رسما به منع حجاب در بعضی رشته ها اعتراض کردند .قطر و عمان در اعتراض به ممنوعیت حجاب از بعضی رشته ها انصراف دادند.

وقتی حجاب را به یک تکه پارچه خلاصه می کنیم و قهرمان زنمان می شود این چه انتظاری داریم از آینده کشور.

می گویند ما متحجریم  و ... اما واقعیت این است وقتی که زنان ما قهرمانی را در بیرون از خانه ها جستجو کنند نتیجه اش این میشود که از این شهر به آن شهر به دنبال ارتقا مدرک تحصیلی باشند و در این کلاس و آن کلاس به دنبال کسب انواع و اقسام مهارتهای ورزشی.

 

 پی نوشت 1:در خبرها آمده بود سیاست‌های رژیم اشغالگر قدس برای افزایش جمعیت 2،3 فرزند است و هر خانواده صهیونیست باید 4 فرزند داشته باشد و هر زن آمریکایی  نیز که 7 فرزند داشته باشد او را بعنوان قهرمان ملی می شناسند.


 

پی نوشت2: آیت‌الله عبدالله جوادی آملی : ما خیال می‌کنیم کمال زن در این است که برای ما برود مدال بیاورد، کمال زن در مادر شدن است، در فرزند تربیت کردن است، کمال زن در اصلاح جامعه است، چرا عواطف در جامعه کم است، زن از همین حقیقت خلق شده است، به ما گفتند بیراهه بروید ما هم گفتیم چشم، فضیلت زن در این نیست، که زن و دختر ما برود پایش را دراز کند و یک کسی را بزند و برای ما مدال بیاورد، فأین تذهبون، به کجا داریم می‌رویم.هفت سال کودک باید در دانشگاه عاطفه باشد، تنها کسی که می‌تواند عاطفه را به جامعه ببرد،‌ تنها کسی که می‌تواند عاطفه را به جان انسان تزریق کند آغوش مادر است(تاریخ خبر 17 مهرماه 1393)